محل تبلیغات شما
دارم از خستگی میمیرم اما دلم نمیاد براتون که این همه همراهمید نگم چیا شد امروز بعدازظهر با دوستم توی پارک هنرمندان نزدیک شرکت قرار گذاشتیم. کاملا اتفاقی رفتم اونحا و کلی حرف زدم و بازم مثل همیشه به غصه هام خندیدیم و سوژه ش کردیم اونکه میگ سپیده دوستم برای داداشش دنبال دختر خوب بود بیا معرفیت کنم دوتارو باهم پیش ببر هیچی دیگ کلی خندیدم گفتم بابا من ضایع بازی درمیارم اسم اونو ب این یکی میکم بعد حس خیانت بهم دست میده نمیشع که خلاصه اون ب کنار بهش گفتم یه زنگ

امروز هم گذشت خدایا شکرت

سوغاتی خاص از همکارگرام

سهم کم من از او ....

دوستم ,گفتم ,کلی ,ب ,ضایع ,درمیارم ,گفتم بابا ,بابا من ,خندیدم گفتم ,کلی خندیدم ,دیگ کلی

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها